دروازهی براندنبورگ برلین (Brandenburger Tor)٬ شب سال نو
دیشب توی جمع دوستای استریت واستاده بودم زیر یکی از این صفحه نمایشهای بزرگ میدان پوتسدامرپلاتز برلین و بعد از دو تا قوطی آبجوی دانمارکی ده درصد و یه لیوان شراب گرم (Glue wein) سرم اونقدر گرم بود که تعادل نداشته باشم و سرم رو تکیه داده باشم به کولهپشتی "ب"*. یهو "میم" صدام زد و گفت فلانی این پسرا رو ببین٬ فکونم گی هستن. سرم رو آوردم بالا دیدم دو تا پسر دارن توی چهار متری ما لاس میزنن و یه خرده بعد هم شروع کردن به بوسیدن هم٬ "س" با دیدنشون خندید و "ر" گفت که اینقد تابلو نگاهشون نکنین٬ ممکنه خجالت بکشن و دوباره "میم" بهم گفت که برو توی کارشون٬ شاید بختات شب سال نو وا شد! پسر بزرگه عینک خوشگلی داشت و گوشواره توی گوشاش بود و از طرز نگاهش موقع لاس زدن به نظر میاومد گی باشه. خیلی هم خوشگل میخندید٬ اما کوچیکه بایسکشوال بود٬ چون بعد از تمام شدن عملیات از سر و کول دوستای دخترش میرفت بالا و حرکات اروتیک استریت پسند میکرد و عکس میگرفت. خب٬ اونقدر مست بودم که نتونم از جام تکون بخورم و تنها کاری که تونستم بکنم این بود که سرم رو دوباره بذارم روی کولهپشتی "ب" و بگم یه دوستپسر هم نداریم که وسط خیابون ازش لب بگیریم!
* بیجنبهگی من رو هم لحاظ کنین!
* بیجنبهگی من رو هم لحاظ کنین!