۲۹ بهمن ۱۳۸۸

Erased Head


این شتر دم در خانه ی هر پسر گی ایرانی که جرات ابراز و افشای هویت خود را ندارد - مثل من - می نشیند. چه خوشش بیاید چه نه. من بدم نمی آمد. من از هر تغییری در زندگی فعلی ام استقبال می کنم. من به خود، جرات روبرو شدن با مسائل را می دهم. بله! من ضعیف نیستم.

- بابا اعتماد به نفس!

پ.ن: پس‌فردا، شنبه ۱ اسفند عازمم به خدمت سربازی.

***
پنجشنبه ای خاکستری، رشت، ۲۹ بهمن ۱۳۸۸

۴ نظر:

بهراد گفت...

میگم کچلی هم بهت میاد ها ! ه
اون جا مواظب باش کار دست بچه های مردم ندی :D ه

خرمگس گفت...

به نظر من پیش گوهای این دنیا،هیجانات هستند و نه انسانها
هیجانی که در مرحله بعد از احساس قرار دارد
من چه می دانم چه حسی داشتی
ولی از این هیجان نتیجه می گیرم
تغییری اساسی در راه است

خشایار گفت...

هیجده ماه هیچی نیست . باور کن بچه

عليرضا گفت...

سلام! چه جالب بالاخره يكي پيدا شد كه بره سربازي ! ما تنها نباشيم !
ميدونم ممكنه تا چند وقت اين نظرات رو نبيني !ولي برات آرزوي موفقيت ميكنم !مال ما كه افتاد نيرو انتظامي و داره آموزش كتك زدن ميبينه !!!