۲۱ آبان ۱۳۸۹

و این داستان فیلترینگ دیگر تکراری شده دوستان

دوستان عزیر اطلاعاتی، رباتهای محترم فیلترینگ، برادران عرزشی،
همه و همه ی شما را من ...
.
.
.
.
بخشیدم!

باشد تا خشم ملتی گریبانگیرتان نشود.

***
پ.ن1: هی از دیروز می خوام برم توی وبلاگم با گوشی، می بینم نمیره، ارور تایم آوت می ده، نگو گرفتن فیلترم کردن...!

پ.ن2: اعترافات ژنرال:
دو ماه پیش آردی ارتش رو برداشتم برم دبیرخونه ی فرماندهی یه نامه رو بدم و برگردم، خیابون پیچید و من نپیچیدم! رفتم توی بلوار! افتضاح به بار اومد، 24 ساعت بازداشتم کردن و موهام رو از ته زدند.
تقریباً سه هفته بعدش قرار بود فرمانده ی ارتش بیاد نماز جمعه ، پیش سخنران باشه، برای همین خواستن زورکی ببرنمون دانشگاه تهران، نرفتیم. افتضاح به بار اومد. 6 ساعت بازداشتمون کردن و دوباره کچل!

۴ نظر:

نقطه چین ها . . . گفت...

ای بابا این همه کچل کردن چی مونده از اون سر؟! :-))
بیخیال فیلتر..ما هم شدیم اما تغییر جا نمیدیم تا بسوزن!..چیزی که زیاده نرم افزار فیلترشکن!!

یوسف

رها گفت...

می تونم با تمام وجود حس کنم وقتیکه گفتن باید کچل کنی چه حس بدی داشتی
یک نوع حس تنفر خاص

Maahan گفت...

‏@‏ رها
آره، دفعه اول چون تازه موهام بلند شده بود، حرصم گرفت از زدن موهام
بار دوم هم بخاطر حرف زور احصابم خرد شد!

نقطه چین ها . . . گفت...

کامنتت رو دریافت کردیم و کیا جان هم خوند..مرسی از این نکات ریز..توی این شرایط شنیدن تجربه ها و نکات دیگران میتونه مفید باشه..مخصوصا اینکه خودت داری تجربه میکنی!..اگه نکته خاص دیگه ای هم در این مورد با جزئیات بیشتر به ذهنت رسید بهمون بگو..بازم ممنون

یوسف