۲ دی ۱۳۸۹

با کتک هم نمی توانید ازم اعتراف بکشید

زمستان آمد. به همین سادگی و من دیروز ده ماه خدمت ام تمام شد. هفت ماه دیگر مانده که گذراندنش چندان مشکل نیست. زمستان خوبی اش این است که زود تمام می شود و بی هیچ چشمداشتی. بهار هم هر چقدر مزخرف باشد فقط سه ماه است و اول تیر می روم مرخصی پایان دوره و بعدش هم من می مانم و کارت پایان خدمت ام با یک عکس با نگاه دریده ی نظامی رویش.
می گذرد آقا، می گذرد.

***

۱۲ نظر:

نقطه چین ها . . . گفت...

با وجود اینکه خدمت نرفتم و معاف شدم اما امروز میفهمم چقدر سخت و دردناکه...از خدا میخوام هرکس سربازی داره آسون بره و سالم برگرده پیش عزیزانش..و یه صبری هم به ما بده...

یوسف

Maahan گفت...

‏@‏ یوسف
حالا وقتی کیا بیاد مرخصی و ماجراهای پادگان رو تا صب واست تعریف کرد و غش غش بهش خندید می فهمی چندان هم وحشتناک نیست خدمت.

Trevor گفت...

چه اعترافات تکان دهنده ای !
من که دلم گرفت

Maahan گفت...

‏@‏ رها
واقعن؟ خودم که موقع یادآوری و نوشتن خنده ام گرفته بود!

hamlet گفت...

اعترافات تو بیشتر به پیچوندن میخورد ها!!ه

شوالیه گفت...

اعتراف خوبه
هر جور که باشه
بوسس

Trevor گفت...

کریسمست مبارک عزیزم

Maahan گفت...

‏@‏ هملت
وا! کجا پیچوندم. هیچکی خبر نداشت از اینا!

Maahan گفت...

‏@‏ شوالیه
مرسی که سر می زنی و من چقد شرمنده ام که این گوگل ریدر وجود داره! کلی بووووس.

Maahan گفت...

@ Trevor
سال نوی تو هم مبارک عزیزم.

Trever گفت...

یه آپ بکن اینجا رو ماهان

Maahan گفت...

@ Trevor
وقت ندارم خوب! اینترنت هم دم دستم نیست که هر وقت حسش اومد آب کنم. خونه هم نیستم که بشینم توی کاغذ بنویسم بعدش تایپ کنم. می بینی چقد بدبختم؟!