۲۵ آذر ۱۳۹۱

موضوع انشاء: فاصله‌ی عشق و نفرت چقدر است - یا - مارتین در سرما


آلپ‌اشپیتزه (Alpsptize)٬ اندکی پیش‌ از طلوع خورشید

می‌دانید٬ آن روزی که داشتیم می‌رفتیم برای کار اپلای کنیم٬ دوست استریت‌ام مهری بهم گفت که فلانی٬ دهنت صاف می‌شود٬ چون این کار "یدی" است٬ یعنی حمالی است. من گفتم آدمی که خدمت رفته از این چیزها باکی ندارد. بله٬ خدمت خیلی مهم است. حالا یک مارتین هم اینجا سرکارگر است و در نگاه اوّل٬ ظاهراً خیلی هم پسر گوگولی و مامانی‌ای بود. ما روز اول این مارتین جان را وقتی دیدیم که داشت زور می‌زد اسم ما را تلفظ کند و ما همان موقع مقدار متنابهی باهاش لاس زدیم. از قضا دیروز داشت برای کارگرها خط و نشان می‌کشید که این کار را بکنید و آن کار را نکنید - به زبان ترش مزه‌ی آلمانی -٬ بعدش ما هم که از حرف‌هایش چیزی نمی‌فهمیدیم! داشتیم با مهری خانوم حرف‌های خاله‌زنکی در مورد هیکل و تیپ و بازوهای خوشمزه‌ی مارتین جان - همان مارتین خان - می‌زدیم٬ ناگهان دیدیم حضرت آقا رو کرده به ما یک حرفهایی می‌زند. بعدها کاشف به عمل آمد که به ما می‌گوید وقتی یکی دارد حرف می‌زند تو باید خفه‌شوی٬ یا چیزی در این مایه‌ها... مهم نیست. ما بعد از اتمام سخنرانی مارتین جان (مارتین خان) رو کردیم به مهری و گفتیم مگر این حضرت لعبت‌والا در زندگی‌اش چه غلطی کرده که اینقدر ادعایش می‌شود؟ ژ3 چهار کیلو و پانصد گرمی درب و داغان ارتش ایران را توی گازوییل باز و بسته کرده؟ قدم‌آهسته رفته که خشتک‌اش جر بخورد؟ اصلن سن‌اش قد می‌دهد که از این‌ غلط‌ها بکند؟ فوقش 24 سال‌اش باشد. جای بچه‌ی من است. این شد که عشق ما به مارتین جان (مارتین خان) بطور ناگهانی تبدیل شد به نفرت و برای همین‌ست که می‌گویند بین عشق و نفرت فاصله‌ای نیست. و این بود انشای امروز ما!

۹ نظر:

Reza Cupid Boy گفت...

حس آشناییه
تبدیل کراش به منفورترین آدم رو زمین
زبان ترش مزه آلمانی اصن خوب نیومدی
زبون به اون ماهی و شیکی! :))
بوووس

Vartan گفت...

و خنده‌ی بسیار رفت :))

Josef Kh گفت...

واااای..خوشحالم که سر عقل اومدی ماااادر..چقدر نگرانت بودم توی اون انباری..این مردا همه مثه همن!! ایش.. لول =))

محمد گفت...

بعد دوباره ممکنه یهو یه کاری کنه عاشقش بشی
!

Maahan گفت...

@ Reza

والا چیزهای خوب و شیک هم ممکنه ترش باشن. مثل سیرترشی :)))

Maahan گفت...

@ Vartan

از اینکه با ما همسفرید خوشحالیم :دی

Maahan گفت...

@ Josef Kh

دارم می‌زنم توی کار لات بایرن :))))

Maahan گفت...

@ محمد

آره دقیقن به همون دلیل فاصله‌ی کوتاه عشق و نفرت!!!!

Reza Cupid Boy گفت...

:)))) سیر ترشی
حالا یه عکس از این آقا مارتین عصبانی و بداخلاق بذار ما هم یه لذت بصری ای ببریم
=)))
بوووس