۵ اردیبهشت ۱۳۹۲

شوبرت در هوای آزاد



و من برگشتم. توی راه، توی قطار حوالی گوتینگن داشتم به یک رادیوی اینترنتی گوش می‌دادم، سمفونی دوم شوبرت را گذاشته بود. راستی می‌دانستید شوبرت گی بود؟ بله، می‌گفتم، قطار داشت از تپه‌ماهورهای آلمان مرکزی عبور می‌کرد. زیباترین نقطه‌ای از دنیا که دیده‌ام و من به فکر شش روز کذایی بودم که ایران کرده بود توی من و بیرون نمی‌کشید. یک سر پاسپورتم دست من بود و یک سر دیگرش دست ایران و هر دو می‌کشیدیم به سمت خودمان. آخر سر من پیروز شدم و پاسپورتم را گرفتم و آمدم بیرون. آمدم بیرون و نفس راحتی کشیدم. چند ساعت قبل‌اش وقتی رسیدم به فرانکفورت، برای فرانتز، دوست گی‌ام (از قضا نام شوبرت هم فرانتز بود!) نوشتم که شما غربی‌ها نمی‌فهمید لذت نفس‌کشیدن در هوای آزاد معنی‌اش چیست.

توضیح عکس: رفته بودم بالای آن فانوس دریایی پارک آب و آتش تهران که عکس بگیرم از محیط اطراف، چند تا بچه‌ی بلبل‌زبان چهار پنج ساله دورم کردند که ازشان عکس بگیرم. گفتم 1، 2، سیب. گفتند سیب.


۸ نظر:

saman گفت...

به به...به سلامتي رفتي آره...خداروشكر...راحت شدي...
شوبرت گي بوده؟نميدونستم...
منم شوبرت رو دوست دارم...
شاد باشي و موفق...
بوووس

غریبه 92 گفت...

اه .. ای ایرونی های بی عرضه .. آخرش نتونستن کت بسته ببرنت سربازی :))

Vartan گفت...

عکسی که گذاشتی خیلی خوبه :*

Maahan گفت...

@ Saman

آره، شوبرت گی بود و هرگاه دگرجنسبازها بخوان گی بودن کسی رو تکذیب کنن، مطمئن باش که اون شخص واقعن گی بوده!

Maahan گفت...

@ غریبه 90

سربازی‌ام رو رفتم هانی!

Maahan گفت...

@ Vartan

بچه‌های شهر شما هستن دیگه :دی

Reza Cupid Boy گفت...

تهران بودی و بی خبر!؟؟؟
شرم بر ما باد
:))))
شرم بر تو باد
بوووس

Maahan گفت...

@ Reza

ای بابا این شونصد تا پست قبلش دادم واسه چی؟ داشتم می‌گفتم ایها‌الناس من ایرانم اگه کاری دارین بهم بگین :دی