۲۵ فروردین ۱۳۹۳

he's a dream



عجیب بود. سابقه نداشت. اما امروز حالم آنقدر بد بود که چند ساعت بعد از رفتن‌اش به سر کار برایش مسیج کنم: دلم برایت تنگ شده گورسکی!


پ.ن: امروز با دوچرخه رفتم به شهر توی عکس.

۶ فروردین ۱۳۹۳

تلگرافی به ایران - یک

گیِ ایرانیِ طبقه‌ی متوسطِ شهرنشینِ فیس‌بوک‌باز نیازی اساسی دارد که اصول اولیه زندگی مسالمت‌آمیز در جامعه‌ی مدنی را بالاخص با در نظر گرفتن مبانی غربی‌اش، بیش از پیش مد نظر قرار بدهد، باشد که رستگار شود، نقطه. اگر هم ارزش‌های غربی را قبول ندارد بی‌خود می‌کند به آب و آتش می‌زند که برود از ایران بیرون، نقطه.

۲۳ اسفند ۱۳۹۲

۲۸ بهمن ۱۳۹۲

اصول‌الدین - یکم


بندر هامبورگ، یک روز زمستانی هشتم فوریه


آقایان، خانم‌ها، باید به چه زبانی به شما یاد داد که رختخواب هر شخصی به خودش مربوط‌ است و جزو اموال شما نیست که بهش سرک بکشید یا در موردش اظهارنظر و قضاوت کنید! شما در زندگی کلاه خود را بچسبید که باد نبردش، زیر لحاف دیگران پیشکش.

پی‌نوشت: عکس تزیینی‌ست

۱۲ بهمن ۱۳۹۲

در آستانه‌ی 29 سالگی‌ام



28‌ سالگی‌ام پُر شد. می‌بینید زمان چه زود می‌گذرد؟ روزهای حوالی تولدم، سال اولی که آمده بودم توی این وبلاگ، رشت بودم در انتظار اعزام به خدمت و 24‌ سالم تمام شده بود. سال دوّم روز تولدم را رژه می‌رفتم و یازده ماه خدمت کرده بودم. سال سوّم برف باریده بود،‌ مصاحبه‌ی ویزایم بود توی سفارت آلمان و منتظر خروج از ایران بودم. سال چهارم دیگر ایران نبودم. توی خانه‌ام توی خیابان آم‌کروکنتور دوستانم سورپرایزم کرده بودند با جشن تولد و یک خروار آدم یکهو ریختند خانه بزن و بکوب. و الان سال پنجم رسیده. توی کتابخانه می‌چپم با دوستای استریت بهتر از آب روان و برای امتحان‌ها می‌خوانم.

۲۹ دی ۱۳۹۲

گردش به راست ممنوع.


در حاشیه تظاهرات آنتی‌فاشیست‌ها، دیروز.


از فکر کردن به ایدئولوژی راست‌گراهای فاشیست، حال تهوع پیدا می‌کنم. راست‌هایی که هر جا می‌تونن باشن،‌ برلین، پاریس و حتی تهران.