۲۷ آذر ۱۳۹۹

خارش

احساس می‌کنم قرارست اتفاق‌هایی بیوفتد. در واقع هر وقت اینطور خارشی به تنم می‌افتد می‌فهمم قرارست چیزی بشود. خارش‌اش طوری است که از مغزم شروع می‌شود و از نخاع عبور می‌کند و به قلبم می‌رسد. قلبم یکهو شروع می‌کند به تند تند تپیدن در هر موقعیتی که باشم. به این مرحله که می‌رسد، متوجه می‌شوم که ضربان قلبم بالا رفته. همزمان سیگنال دیگری به مغرم می‌رسد که می‌گوید باید نگران باشی. ما در واقع همیشه باید نگران باشیم، ولی من مهارت بالایی در ریلکس بودن دارم. حالا این سیگنال‌ها که می‌روند و می‌آیند من گوشه‌ای می‌ایستم و تماشا می‌کنم که چه خبر است. ایشالا که ختم به خیر شود.