مؤمنین مسیحی در حال خواندن دعای نماز مغرب شب کریسمس، کلیسای جامع ماگدبورگ
آقا و خانمی که شما باشید، این روزهای آخر سال به طرز غریبی شروع کرده به حال دادن. چرایش مشخص است. هوا مثل بهار است (طبیعتن منظورم بهار ایران نیست) و میشود بیرون رفت، دوچرخهسواری کرد، در پارک قدم زد و به کلیسا رفت بدون ترس از سُر خوردن در خیابانها. گفتم کلیسا و امیدوارم خدای نکرده تصور نکرده باشید که مسیحی شدهام. خب، حقیقت امر اینجاست که ناف من با همه چیز بریدهاند الّا مذهب، ولی من این اواخر احساس میکنم که در بحث با مؤمنین مسیحی چقدر حرف کم دارم برای زدن و دردناکتر اینست که متوجه شدهام ترجیعبند حرفهایم شده ملغمهای تکراری از زمینی بودن مسیح موعود و کلاّش و غیرباکره بودن مریم مقدّس. خب خیلی ناجور است که یک آدم خیلی پرادّعا مثل من در بحث چیزی برای گفتن نداشته باشد وقتی طرف مقابل قرآن را آنقدر خوانده که به حد جویدن رسانده. لذا من تصمیم گرفتم اطلاعاتم را دربارهی این دکّان بازار - مسیحیت را عرض میکنم - به فیض اکمل رسانده، یک چیزی داشته باشم برای گفتن. برای نیل به این مقصود عهد جدید را شروع کردهام به خواندن. البته فرق خاصی نمیکند با قرآن خودشان و تقریبن فقط در قرآن اسمها بجای عبری شدهاند عربی و با اندکی جزییات همه و همه سر و ته یک کرباسند. فقط دردم میگیرد که اینها به مسلمانها میتوپند که قرآنشان پر از مهملاتست. خب خودشان اگر یک بار آخرین جملهی مسیح پیش از مرگاش را درست و حسابی و با دقّت بخوانند میفهمند که خودشان بیشتر سرکارند تا مسلمین جهان!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر