زمستان آمد. به همین سادگی و من دیروز ده ماه خدمت ام تمام شد. هفت ماه دیگر مانده که گذراندنش چندان مشکل نیست. زمستان خوبی اش این است که زود تمام می شود و بی هیچ چشمداشتی. بهار هم هر چقدر مزخرف باشد فقط سه ماه است و اول تیر می روم مرخصی پایان دوره و بعدش هم من می مانم و کارت پایان خدمت ام با یک عکس با نگاه دریده ی نظامی رویش.
می گذرد آقا، می گذرد.
***
می گذرد آقا، می گذرد.
***
۱۲ نظر:
با وجود اینکه خدمت نرفتم و معاف شدم اما امروز میفهمم چقدر سخت و دردناکه...از خدا میخوام هرکس سربازی داره آسون بره و سالم برگرده پیش عزیزانش..و یه صبری هم به ما بده...
یوسف
@ یوسف
حالا وقتی کیا بیاد مرخصی و ماجراهای پادگان رو تا صب واست تعریف کرد و غش غش بهش خندید می فهمی چندان هم وحشتناک نیست خدمت.
چه اعترافات تکان دهنده ای !
من که دلم گرفت
@ رها
واقعن؟ خودم که موقع یادآوری و نوشتن خنده ام گرفته بود!
اعترافات تو بیشتر به پیچوندن میخورد ها!!ه
اعتراف خوبه
هر جور که باشه
بوسس
کریسمست مبارک عزیزم
@ هملت
وا! کجا پیچوندم. هیچکی خبر نداشت از اینا!
@ شوالیه
مرسی که سر می زنی و من چقد شرمنده ام که این گوگل ریدر وجود داره! کلی بووووس.
@ Trevor
سال نوی تو هم مبارک عزیزم.
یه آپ بکن اینجا رو ماهان
@ Trevor
وقت ندارم خوب! اینترنت هم دم دستم نیست که هر وقت حسش اومد آب کنم. خونه هم نیستم که بشینم توی کاغذ بنویسم بعدش تایپ کنم. می بینی چقد بدبختم؟!
ارسال یک نظر