یک همخانهی جدید برایم آمده. بله. دیگر خبری از فلیکس و یان نیست. این یکی برزیلیست و اسماش هست لئو. وقتی اسمش را گفت داشتم فکر میکردم یا باید لئوپولد یاشد یا لئونارد یا چیزهای دیگر٬ دوستدخترش هم همراهش آمده٬ ولی خب لئو دیگر مثل فلیکس نجیب نیست که همان دختر تمام زندگیاش باشد و توی حمام هم به یادش جلق بزند. الان آقای لئو و خانوم کریستین (که نمیدانم چرا فکر میکنم اسماش را اشتباه متوجه شدهام)٬ توی یک اتاق با هم زندگی میکنند و قرار است به زودی کریستین خانوم برود شهر خودشون غاز بچراند و دوستپسر عزیزتر از جاناش را با دخترخانمهای وایلد تنها بگذارد. به هر حال آقای لئو در اولین اقدام انتحاری که انجام داد توی قابلمه نازنین من - بدون اجازهی من - چسفیل درست کرد و تهاش را هم سیاه کرد. خب من که به زندگی در جمع مودبانهی عزیزان ژرمن عادت کرده بودم٬ چنین جسارتی برایم دشوار بود٬ چرا که چهار بار در مدت دو ساعت به آشپزخانه سر زدم و قابلمهی کثیف را روی اجاق دیدم. بار پنجم قابلمهی مذکور شسته شده و در آبچکان قرار داشت.
به هر حال به هموطنان همیشه در صحنه گفتم که درست است که من از جنس سبزه بیشتر از سفید خوشم میآید٬ ولی نه سبزه در این حد آنهم از نوع برزیلیاش و درست است که ما پورن لاتین زیاد تماشا میکنیم٬ ولی این لئو شبیه به هیچکدام از پورن استارهای لاتین نیست!
۱ نظر:
یه برزیلی میگی ما رو هوایی می کنی بعدش میگی زیادی سبزه اس؟ نه آقا این رسمشه؟
:))))
بوووس
ارسال یک نظر