۱ مهر ۱۳۹۱

ما دریا هم که برویم باید یک آفتابه‌ی آب همراه‌مان ببریم

طوری نبود که یک دفعه متوجه بشویم. می‌دانید٬ کیری نبود که یکهو برود توی کون آدم. اولش گاماس گاماس نصف کله‌اش رفت و یک خرده واستاد٬ بعدش عقب نشینی کرد٬ ما فکر کردیم خب تا الان که خیلی حال داده٬ لابد بقیه‌اش هم خوب است و به به و چه چه. ناگهان دسته خر را تا ته چپاند داخل. اما هنوز بی‌حسیم. یعنی ملقمه‌ای از سرخوشی و درد و احساس بدبختی و همه‌ی این‌ها را قاطی با هم داریم تجربه می‌کنیم. احتمالن بی‌حس کننده هنوز اثرش نرفته یا شاید هنوز خیلی داغیم. شاید تا چند ساعت دیگر یا چند روز دیگر درک کنیم. شاید کون‌مان را  دو دستی بچسبیم٬ توی خیابان بدویم٬ داد بزنیم٬ فحش بدهیم٬ چه‌ می دانم!

پی‌نوشت: بعد از چهل سال تامین ارز دولتی برای دانشجویان خارج از کشور٬ امروز خبر رسید که ارز دانشجویان غیر بورسیه قطع شده.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بیان بسیار زنده و لحن گرمی داری. مرزهای بین نوشتار و گفتار به همین سادگی کنار می روند